Wednesday, April 28, 2010
Tuesday, April 27, 2010
پسرم معني سياست را فهميدي ؟؟؟؟
يک روز يک پسر کوچولو که مي خواست انشاء بنويسه از پدرش مي پرسه: پدر جان !
لطفا براي من بگين سياست يعني چي !؟ پدرش فکر مي کنه و مي گه : بهترين راه اينه
که من براي تو يک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سياست بشي ..
من حکومت هستم، چون همه چيز رو در خونه من تعيين مي کنم. مامانت جامعه هست، چون
کارهاي خونه رو اون اداره مي کنه.. کلفت مون ملت فقير و پا برهنه هست، چون از
صبح تا شب کار مي کنه و هيچي نداره.تو روشنفکري چون داري درس مي خوني و پسر
فهميده اي هستي. داداش کوچيکت هم که دو سالش هست، نسل آينده است.. اميدوارم
متوجه شده باشي که منظورم چي هست و فردا بتوني در اين مورد بيشتر فکر کني. پسر
کوچولو نصف شب با صداي برادرکوچيکش از خواب مي پره. مي ره به اتاق برادر کوچيکش
و مي بينه زيرشرو کثيف کرده و داره توي خرابي خودش دست و پا مي زنه. مي
ره توي اتاق خواب پدر و مادرش و مي بينه پدرش توي تخت نيست و مادرش به خواب عميقي فرو رفته
و هر کار مي کنه مادرش از خواب بيدار نمي شه.. مي ره تو اتاق کلفت شون که اون
رو بيدار کنه، مي بينه باباش توي تخت کلفت شون خوابيده ......؟؟؟؟ . مي ره و
سرجاش مي خوابه و فردا صبح از خواب بيدار مي شه. فردا صبح باباش ازش مي پرسه:
پسرم!فهميدي سياست چيست؟ پسر مي گه: بله پدر، ديشب فهميدم که سياست چي هست.سياست
يعني اينکه حکومت، ترتيب ملت فقير و پا برهنه رو مي ده، درحالي که جامعه به
خواب عميقي فرورفته و روشنفکر هر کاري مي کنه نميتونه جامعه رو بيدار کنه، در
حالي که نسل آينده داره توي گه خودش دستو پا مي زنه
Monday, April 26, 2010
دفترچه خاطرات خدا
|
دوشنبه: از جهنم خبر رسیده است که سوخت تمام شده است و آتشی در کار نیست ! مغضوبین به جای عذاب و آتش از شدت سرما روی ویبره هستند! ملک سوخت را احضار کردیم . نوسان قیمت جهانی نفت و تصمیمات اوپک را بهانه کرده است ! دستور فرمودیم از ذخیره سوخت بارگاه علی الحساب یک حواله صادر کنند تا اهالی جهنم دچار ذات الریه نشوند و خرج اضافی پشت دستمان بگذارند!
سه شنبه : به میکاییل چی دستور دادیم در مورد این مردک احمدی نژاد و دار و دسته اش گزارش مبسوطی تهیه کند. مثل اینکه اطلاعاتی در مورد بنده دودره بازمان مهدی دارد! آخرین بار کل باغ های بهشت را بین تعدادی از دوزخیان قولنامه نموده و فراری شده بود! خبر رسیده بود که به علم شعبده وارد شده و اصول غیب شدن از انظار را آموخته اما در اصول ظهور به مشکل برخورد کرده است!
چهارشنبه:از اداره بازرگانی بهشت تماس گرفته اند در مناطق بالانشین بهشت مومنین بر روی رودخانه شیر و عسل سدسازی کرده اند و در املاک خود دریاچه مصنوعی ساخته اند! و شیر و عسل را در مناطق پایینی سهمیه بندی کرده و به صورت یارانه ای به فروش می رسانند! و سود قابل توجهی به جیب می زنند! محتمل است ریش نداشته ملک های سازمان شیر و عسل را چرب کرده باشند! امان از دست مومنین!
پنجشنبه : وضعیت اقتصادی دربار کمی آشفته شده ،ملک اقتصاد را احضار کرده ایم ..بحران اقتصادی آمریکا را بهانه کرده است! دستور داده ایم یک فروند کارت سوخت نامحدود از سهمیه الهی خودمان برای آتش کریستف کلمب صادر کنند! هر چه آتش است از گور همین پدرسوخته در می آید!
جمعه: چند روزی است فکر می کنم نانت نبود ، آبت نبود؟! ملک و حوری ات دم دست نبود؟! خلقت این آدمیزادت چه بود دیگر؟! از روز خلقت این موجود دوپا و فضول آسایش نداشته ایم . هر کاری برایشان می کنیم یک چیزی هم طلبکار می شوند! همیشه دنبال واسطه و پارتی هستند! جالب اینجاست که واسطه ها اعتبارشان از ما بالاتر رفته است
Wednesday, April 21, 2010
Tuesday, April 20, 2010
مرد همان به که به وقت نزاع عذر به درگاه نساء آورد (گلستان سعدی)
مرد همان به که به وقت نزاع
عذر به درگاه نساء آورد
ور نه زنش از اثر لنگه کفش
حال دلش خوب به جا آورد
ضربت لنگه کفش لا حسابش هم از راه رسیده و جیب شوهر بدبخت را به قیچی خیاطی در آورده و حقوق یک ماهه ی او را به بهانه جویی بخورد
شوهر و نوکر و کلفت همگی در کارند
تا تو پول بدست اوری و ماشین بخری
شوهرت با کت و شلوار پر از وصله بود
شرط انصاف نباشد که تو مانتو بخری