Tuesday, July 27, 2010

شاه نرفت


شاه" نرفت و تا "شاه" نرود، سرزمین ایران بر زخم های کهنه و مهلک خود مرهمی نخواهد دید

"محمد رضا شاه پهلوی رفت، اما میرا ث "شاه" با قی ماند.

همه بساط شاهی به نام "انقلاب" زنده شد و همه استبداد دیر سال زیر پوشش "خلق" و" مردم" و "امت" جان تازه گرفت. یک سر استبداد کوبیده شد و هزار سر تازه برآمد. و در این هیاهوی غریب، هیچکس صدای پیر مرد "بازرگان" را نشیند که گفت:دشمن ما استبداد است هنوز این ارابه درگذر است

درآ ینه روزگار نیک بنگریم، این استبداد هو لناک ماست که بر می آید و صاحبان قدرت را در هر لباس و طایفه تسخیر می کند و به هیئت مستبد ی تاره د ر می آورد. و مستبد ان که این همه دشنا مشان می دهیم و سرمایه های ملی را هزینه می کنیم تا از میانشان بر داریم، جز "ما" نیستند. تا وقتی سخن یک دیگر را نمی شنویم، خود را قطب جهان می دانیم، مرگ مخالف را می طلبیم و هرکه را مانند ما سخن نگفت به تهمت و افترا و گلوله به مسلخ می بریم، شاهان کوچکی هستیم که اگر زمانه ما را بر تخت بنشاند قبای استبداد خواهیم پوشید و شمشیر جلاد را تیزتر خواهیم کرد.

محمد رضا شاه پهلوی رفت، اما "شاه" نرفت.
و تا "شاه" نرود، سرزمین ایران بر زخم های کهنه و مهلک خود مرهمی نخواهد دید

0 نظرات:

Post a Comment